loading...
مداحی تک
محمد حسین بازدید : 550 دوشنبه 13 مرداد 1393 نظرات (0)


(روضه)
بابا به این خانه بنگر غریبانه
خاک زمین گشته محفلم مثل این دلم
جای دخترت ویرانه ویرانه
امون از دلم بابا خون شد دلم بابا

 

موی یتیمانت جانت بازآ و کن شانه
بر شمع نورانی سرت خون حنجرت
جان من شده پروانه پروانه
امون از دلم بابا خون شد دلم بابا
 
یک شب بیا منزل من روشن نما محفل من
دستی بکش بر دل من
آتش گرفت مویم بین چشم کم سویم
 
از درد پهلویم رویم هر دم زنم ناله
اما ز دستان ساربان طعن شامیان
جان نمیبرم دردانه دردانه
امون از دل زینب داد از دل زینب
 
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
دنبال او شب تار صیاد رفته باشد
یک زخم بر دو گونه یک چشم نیم بسته
از زجر یادگاری یک دنده شکسته
فهمیده ام در این شهر معنای سیری ام را
از ضرب دست خوردم دندان شیری ام را
نامحرمی که با خود دیشب سر تو را داشت
وقتی به گوش من زد انگشتر تو را داشت
طفلی که خنده میزد بر این لباس پاره
او گوشوار من داشت من زخم گوشواره
من خار میکشیدم با ناخنی شکسته
او با گل سر من گیسوی خویش بسته
وقتی که شعله افتاد از بام روی معجر
نگذاشت ساربان تا بردارم آتش از سر
من باز ماندم از درد از فرط ناتوانی
او رفت و پیش پایم انداخت تکه نانی
من سخت باز کردم انگشت کوچکم را
او رفت و بین دستش دیدم عروسکم را
دیشب که خواب رفتم یک بار بی عمویم
زنجیر دست و پایم پیچید بر گلویم
از کوفه آمدی و سنگ صبور داری
رنگ محاسنت زرد بوی تنور داری
ای سر بیا که مردم از دختران شامی
از خنده های کوفی از خنده های شامی
ای کاش پای حلقت میمرد دختر تو
آری هنوز گرم است رگ های حنجر تو
 
من را ببخش اگر که لکنت زبان گرفتم
آخر شکسته دستی دندان شیری ام را

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 100
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 14
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 80
  • آی پی دیروز : 18
  • بازدید امروز : 93
  • باردید دیروز : 62
  • گوگل امروز : 5
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 313
  • بازدید ماه : 313
  • بازدید سال : 4,249
  • بازدید کلی : 41,950